سواد دیجیتال

چرا تنوع جنسیتی در محیط کار به نفع همه است؟

تله‌های یکدست سازی
یک اتاق آینه‌ای با نور زرد روشن است که روی دیوارها و کف آن الگوهای نقطه‌نقطه سیاه دیده می‌شود. بازتاب آینه‌ها باعث ایجاد توهم بی‌پایانی از فضا شده و حس غرق شدن در محیط را منتقل می‌کند.
محسن طهماسبی
محسن طهماسبی
زمان مطالعه ۹ دقیقه
بازبینی: شیرین منظری

از روند تکامل تا نمونه‌برداری آماری، از کیفیت مدل‌های هوش مصنوعی تا مشکلات ژنتیکی، جهان ما وابسته به گوناگونی است؛ از بین رفتن این گوناگونی بارها ما را با خطرات جدی مواجه ساخته است. نمونه‌هایی از این خطرات را می‌توان در تاریخ یافت، نواقص ژنتیکی حاصل از ازدواج‌های فامیلی، یا از بین رفتن گوناگونی عقاید و شکل‌گیری پدیده اتاق پژواک (Echo chamber)، که باعث مشکلات جدی برای جوامع بسیاری شد.

در نمودی نوین از این چالش، پدیده فروپاشی مدل‌های هوش مصنوعی بر اثر حلقه‌های یادگیری تکراری هم وجود دارد. هنگامی که یک مدل هوش مصنوعی را با خروجی‌های خودش آموزش دهید و این روند را بارها تکرار کنید، مدل به نقطه فروپاشی می‌رسد و محتوایی بی‌معنا تولید می‌کند. اما عدم وجود گوناگونی در جوامع انسانی مانند بازار کار یا محیط‌های آکادمیک نیز، عواقب جدی برای این جوامع به همراه دارد. در این میان، تنوع جنسیتی جایگاه ویژه‌ای دارد؛ زیرا جنسیت، علاوه بر ابعاد فردی، حامل مجموعه‌ای از تجارب تاریخی، اجتماعی و فرهنگی است. نبود این تنوع نه‌تنها حقوق زنان را محدود می‌کند، بلکه جامعه را از نیمی از منابع خلاقیت، نوآوری و تاب‌آوری محروم می‌سازد.

پیامدهای خطرناک یکدست‌سازی

در طول تاریخ گروه‌های بسیاری در تله فریبنده یکدست‌سازی (Integralism) افتاده‌اند، تله‌ای که گاهی عواقب وحشتناکی همچون پاکسازی نژادی را به دنبال داشته است. اما عواقب یکدستی و یکدست‌سازی لزوما فوری و آشکار نیستند. حادثه پرواز ۸۰۱ هواپیمایی Korean Air یکی از نمونه‌های برجسته‌ای است که نشان می‌دهد چگونه عوامل فرهنگی و ساختارهای سلسله‌مراتبی می‌توانند در بروز فجایع نقش مستقیم داشته باشند. این پرواز در تاریخ ۶ اوت ۱۹۹۷ با یک فروند بوئینگ ۷۴۷-۳۰۰ از سئول به مقصد گوام انجام شد. در طول نزدیک شدن به فرودگاه گوام، خلبان دچار اشتباه در رویه فرود شد. با وجود آشکار بودن خطا، کمک‌خلبان و مهندس پرواز که هر دو متوجه شرایط خطرناک بودند، به دلیل «فرهنگ سازمانی غالب» و «هراس از بی‌احترامی» یا به چالش کشیدن مقام بالاتر، تا آخرین لحظات از مداخله جدی خودداری کردند.

یر، بقایای یک هواپیما در میان تپه‌های سبز دیده می‌شود که دود زیادی از محل حادثه بلند شده است. تعدادی ماشین امداد و آتش‌نشانی در پایین تصویر قرار دارند و به نظر می‌رسد عملیات نجات در حال انجام است.

این رفتار ناشی از چیزی بود که بعدها در گزارش‌ها با عنوان «شاخص فاصله قدرت» (Power Distance Index) و فرهنگ کاری مسموم توصیف شد؛ جایی که زیردستان تمایلی به ابراز مخالفت یا نقد تصمیمات مقام مافوق ندارند. نتیجه این زنجیره‌ی خطاها و سکوت‌ها، برخورد هواپیما با تپه‌ای در نزدیکی باند فرود و کشته شدن ۲۲۹ نفر از ۲۵۴ سرنشین بود.

سرکوب گوناگونی نظرات و مقامات پایین‌تر در ساختارهای سلسله‌مراتبی، نه تنها از طریق مجازات مستقیم، بلکه به شکل پنهان و از طریق فشارهای فرهنگی نیز اعمال می‌گردد. این مورد در فرهنگ‌های آسیای شرقی زبان‌زد است و در مواردی باعث مشکلات و حتی فجایعی مانند مورد بالا شده است. اما سرکوب گوناگونی دیدگاه‌ها تنها در سلسله مراتب صورت نمی‌گیرد؛ در ساختارهایی با سلسله مراتب ضعیف‌تر نیز گروه‌های اقلیت با ابزارهایی مانند القای شرم، تمسخر و یا حتی ممانعت از استخدام از حلقه تصمیم‌گیران تبعید می‌شوند.

در تمام این موارد هدف نهایی، یکدست نگه داشتن حلقه قدرت و تصمیم‌گیری است؛ چه با کنار گذاشتن افراد تازه‌کار و نظرات نوین، و چه با دور نگه داشتن اقلیت‌ها مانند زنان و گروه‌های فرهنگی غیرمرکزی، چنین تفکری در طول تاریخ و در جوامع مختلف مشاهده می‌شود. مخالفت با حق رای زنان، جلوگیری از تحصیل زنان، سوگیری منفی نسبت به اقلیت‌ها و گماردن آن‌ها به سِمت‌ها و شغل‌هایی با حداقل تاثیرگذاری تنها نمونه‌هایی از این موارد هستند. اما برخلاف تصور بسیاری، قدرت‌طلبی تنها دلیل این اعمال نیست؛ هنگامی که حلقه فعال و مرکزی یک شرکت (و به طور کلی یک جامعه) برای مدت زیادی در دست گروهی ثابت از افراد باقی بماند، آن‌ها گروه‌های متفاوت از خود را، بیگانه دیده و نسبت به آن‌ها رفتارهای بیگانه‌هراسانه اتخاذ می‌کنند. 

یکی از بارزترین نمونه‌های این بیگانه‌انگاری و بیگانه‌هراسی، کسب‌وکارهای خانوادگی و فامیلی هستند. بسیاری از این کسب‌وکارها در نقطه‌ای ناچار به استخدام افرادی خارج از حلقه عادی خود (خانواده یا فامیل) شده‌اند و در غالب موارد، اولینِ این افراد یک چالش جدی را تجربه می‌کنند. تجربیات محدود به کنار گذاشته شدن از روند تصمیم‌گیری نیست و بیگانه‌هراسی دیگران گاهی به حدی شدید است که به شکل انسان‌زدایی (Dehumanization) ظاهر می‌شود. در این دیدگاه، افراد بیگانه تنها به‌عنوان کارگرانی قابل تعویض دیده می‌شوند و امکان رشد و تاثیرگذاری از آن‌ها سلب می‌گردد. حال اگر خانواده و فامیل را با مردان مرکزنشین در یک بازه سنی مشخص جایگزین کنیم و از زنان، جوانان و افراد دور از فرهنگ مرکزی بپرسیم، آیا تجربه بیگانه شناخته شدن را داشته‌اند؟

تجربه حذف از حلقه تصمیم‌گیری برای بسیاری از زنان آشناست؛ زنانی که صرفاً به‌عنوان نیروی اجرایی دیده شده‌اند، نه به‌عنوان بازیگرانی کلیدی با توان ایده‌پردازی و رهبری. چنین رویکردی نه تنها بی‌عدالتی است، بلکه جامعه را از بخشی حیاتی از ظرفیت فکری خود محروم می‌سازد. برای بسیاری، علت منفی بودن این یکدستی تنها در نقض حقوق انسانی خلاصه می‌شود، اما در واقع سرکوب گوناگونی پیامدهایی دارد که کل جامعه را تحت تأثیر قرار می‌دهد، حتی اگر افراد خود متوجه آن نباشند.

فروپاشی آراء

یکی از بزرگ‌ترین خطرات رشد هوش مصنوعی در دنیای امروز، پر شدن اینترنت با محتوای تولید شده توسط خود هوش مصنوعی است. همان‌طور که پیش‌تر گفته شد، آموزش مدل با این محتوا می‌تواند به تدریج باعث فروپاشی آن شود. پرسش این است که چرا چنین اتفاقی رخ می‌دهد. یکی از ریشه‌های هوش مصنوعی علم آمار و احتمال است. 

هنگامی که به یک مدل هوش مصنوعی ورودی بدهید، برای مثال از یک مدل زبانی بزرگ مثل چت‌جی‌پی‌تی (ChatGPT) سوالی بپرسید، حضور هر کلمه در خروجی مدل دارای احتمال مشخصی است و احتمال حضور بعضی کلمات در خروجی‌های یک مدل بیش از دیگر کلمات است. هر بار که مدل با محتوای تولیدشده توسط خودش آموزش داده می‌شود، سوگیری آن نسبت به کلمات با احتمال بالاتر افزایش می‌یابد. پس از چند تکرار، چند کلمه با احتمال بسیار بالا جایگزین سایر کلمات می‌شوند و خروجی مدل به دلیل تکرار بیش از حد، دچار فروپاشی می‌گردد.

یک اثر هنری مدرن را نشان می‌دهد که از قطعات چوب، فلز و اشیاء مختلف به‌صورت معلق در هوا تشکیل شده است و سایه‌های پیچیده‌ای روی دیوار و کف ایجاد کرده است. نور از مرکز اثر هنری تابیده می‌شود و جلوه‌ای پویا به این چیدمان می‌دهد.

این اتفاق در جوامع انسانی نیز وجود دارد. هنگامی که در یک جمع گوناگونی نظرات از بین برود، پدیده‌ای به نام اتاق پژواک رخ می‌دهد که بسیار شبیه به فروپاشی مدل‌های هوش مصنوعی است. در این پدیده، افراد حاضر در جمع به دلیل یکدستی شدید، عقاید یکدیگر را تأیید و نظرات متفاوت را رد می‌کنند. این بازخورد مثبت، مشابه روند آموزش مدل‌های هوش مصنوعی عمل کرده و عقاید غالب را تقویت و عقاید متفاوت را تضعیف می‌کند. پس از تکرار چندباره این روند، با جمعی مواجه خواهیم شد که می‌توانند به راحتی بدیهیات عقلانی را زیر سوال برده و در عمل دچار نوعی جنون جمعی شوند؛ مشابه آنچه در میان طرفداران تئوری‌های توطئه و فرقه‌ها دیده می‌شود.

این «طلسم یکدستی» است، به مرور زمان اعتیادآور می‌شود. ذهن انسان بازخورد مثبت را دلیلی برای درستی عمل اولیه می‌داند و در پی تکرار و تقویت آن پیش می‌رود. اما پدیده اتاق پژواک همیشه باعث جنون جمعی نمی‌شود، بلکه می‌تواند جامعه‌ای سیاه و سفید خلق کند که خالی از خلاقیت و تنوع است و صرفا بر اساس قواعدی مشخص و محکم، تکرار می‌کند اما به پیش نمی‌رود. این تفاوت بین دنیای ماشین‌ها و دنیای زندگان است. دنیای ما نه تنها دائما در حال تغییر و تکامل، بلکه وابسته به آن است.

در محیط‌هایی که صداهای زنان شنیده نمی‌شود، خطر فروپاشی فکری و تکرار عقاید مسلط شدت بیشتری می‌یابد. به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند سلامت عمومی، آموزش یا سیاست‌های اجتماعی که تجربه زیست زنان زاویه‌های تازه‌ای به بحث می‌آورد، غیبت آن‌ها باعث می‌شود تصمیمات گرفته‌شده تنها بخشی از واقعیت را بازتاب دهند. این همان چیزی است که می‌توان آن را «فروپاشی جنسیتی آراء» نامید.

از بین رفتن گوناگونی به مرور زمان جامعه را نسبت به آنچه پیش رو دارد کور می‌کند و دیدگاه جمعی را به خطی محدود تبدیل می‌کند که همه آن را پذیرفته و از آن تخطی نمی‌کنند؛ اما این دنیای ماشین‌هاست. در طول تاریخ، به خصوص پس از انقلاب صنعتی، خلاقیت و ایده‌آفرینی نقشی حیاتی را در موفقیت کسب‌وکارها و افراد بازی کرده است، امری که مشخصا نیازمند دیدگاه‌های متفاوت است. اگرچه هر انسانی یکتا است، اما جنسیت، سن، فرهنگ، نژاد و عوامل دیگر شباهت‌های انکارناپذیری را در افراد و جهان‌بینی آن‌ها ایجاد می‌کند. یک مرد سی ساله تهرانی از طبقه متوسط، در بسیاری موارد تجربه‌هایی مشابه دیگر مردان هم‌سن و هم‌طبقه خود دارد؛ جامعه‌ای با شرایط و تحولاتی همسان در بازه‌ی زمانی مشابه، و این بخش وسیعی از جهان‌بینی این افراد را به هم نزدیک می‌کند. این افراد نه تنها در نگاه خود شباهت‌های فراوانی دارند، بلکه در چشم‌پوشی‌ها نیز مشابه یکدیگر رفتار می‌کنند.

ایستایی در برابر تغییر و نقش تنوع جنسیتی

بسیاری تصور می‌کنند که ورود گسترده زنان به بازار کار، صرفاً مطالبات فمینیستی و حقوق زنان را به دنبال خود آورده، اما آیا واقعا اینچنین است؟ در بسیاری از جوامع، به‌ویژه در دهه‌ها و قرن‌های گذشته، مردان با فرهنگی رشد کرده‌اند که درد کشیدن، تحمل فشارهای غیرمعقول و سوختن و ساختن را ارزش دانسته و آن را تشویق می‌کند. این نگرش که عمدتاً در میان مردان نسل‌های پیشین رایج‌تر بوده، به شکل ناخواسته به محیط‌های کاری نیز منتقل شده است. اگر از آن‌ها بپرسید که چرا به دنبال بهبود شرایط خود در محیط کار نیستند، به گونه‌ای پاسخ می‌دهند که انگار شرایط همیشه همین بوده، پس همین طور هم خواهد ماند؛ انگار که چنین تغییراتی نه‌تنها غیرممکن، بلکه غیرضروری هستند.

یک نقاشی دیجیتال از جمعیت متنوعی از افراد را نشان می‌دهد که در کنار هم ایستاده‌اند و هر کدام ویژگی‌های ظاهری متفاوتی دارند، مانند رنگ پوست، مدل مو و پوشش. این طرح با رنگ‌های گرم و ملایم، تنوع و گوناگونی انسانی را به شکلی هنری نمایش می‌دهد.

تحقیقات نشان می‌دهند که حضور بیشتر زنان در بازار کار، به‌ویژه در نقش‌های مدیریتی، توجه بیشتری به حقوق و سلامت کارمندان، بدون توجه به جنسیت، به همراه داشته است. بنابراین افزایش حضور زنان در بازار کار نه‌تنها به نفع خود آن‌ها، بلکه با وارد کردن دغدغه‌ها و دیدگاه‌های تازه (یا به عبارتی، افزایش گوناگونی) منافعی را برای همه ایجاد کرده است. مزایای افزایش گوناگونی تنها به بهبود سلامت فضای کار محدود نمی‌شوند، بلکه می‌توانند از طریق ایجاد بینش‌های تازه در سیاست‌های کاری، به گسترش بازار، افزایش دامنه مشتریان و رشد کسب‌وکار نیز کمک کنند.

مخالفت با قاعده طبیعی تنوع

نیاز به گوناگونی جهت رشد یک ایده نوین نیست، بلکه میلیون‌ها سال است که روش طبیعت برای رشد، و هزاران سال است که به‌عنوان روش انسان برای پیشرفت شناخته می‌شود. اگر طبیعت برای بقای گونه‌ها بر تفاوت ژنتیکی تکیه دارد، جامعه انسانی نیز برای پایداری به گوناگونی وابسته است. 

تاریخ به ما نشان داده که هرجا خلاف این اصل طبیعی تلاش کرده‌ایم، تنها حادثه و فاجعه آفریده‌ایم. گاهی این فجایع دهه‌ها و قرن‌ها بعد خود را آشکار کرده‌اند. مبارزه با گوناگونی و تلاش برای یکدست‌سازی چه از روی ترس از تغییر باشد، چه از روی قدرت‌طلبی و چه از روی بیگانه‌انگاری و بیگانه‌هراسی، شنا کردن خلاف مسیر قواعد طبیعی است.

    نظر بدهید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

    پست‌های مرتبط

    مطالب پرنگاه

    ویدیوهای نوشدارو

    ویدیو های بیشتر

    حکایت‌های کوتاه، حقیقت‌های بزرگ

    در این بخش، به بررسی دقیق و جامع نشانه‌ها و رفتارهایی می‌پردازیم که ممکن است به کلاهبرداری آنلاین مرتبط باشند. شناخت این موارد می‌تواند به شما کمک کند.

    ویدیو های بیشتر

    منابع