دنیای کریپتو چند روز پیش شاهد زلزلهای مهیب بود؛ سقوطی ناگهانی که در یک چشم بر هم زدن ۴۰۰ میلیارد دلار سرمایه را دود کرد و میلیونها نفر را در بهت و حیرت فرو برد.
بیتکوین، اتریوم، سولانا و حتی استیبلکوینهایی که قرار بود باثبات باشند، همگی با سقوط آزاد مواجه شدند.
اما این بلای ناگهانی از کجا آمد و چطور پایههای اعتماد در دنیای ارز دیجیتال را به لرزه درآورد؟ در این مطلب به دستهای پیدا و پنهانی میپردازیم که این سقوط را رقم زدند.
جرقه اولیه: وقتی ترامپ تعرفه را به آسمان برد
داستان از جایی شروع شد که کسی انتظارش را نداشت: «دونالد ترامپ»، رئیسجمهور آمریکا یکباره اعلام کرد تعرفه ۱۰۰ درصدی روی کالاهای چینی وضع میکند. این خبر مثل صاعقهای بر بازارهای مالی جهان فرود آمد. چین هم بیکار ننشست و اعلام کرد صادرات عناصر کمیاب مورد نیاز صنایع فناوری را محدودتر میکند.
شاید بپرسید این موضوع چه ربطی به بیتکوین و اتریوم دارد؟ پاسخ ساده است: در دنیای امروز همه چیز به هم وصل است. وقتی دو ابرقدرت اقتصادی با هم درگیر میشوند، موج شوک آن به بازارهای مالی مخصوصا بازار حساس و پر نوسان ارز دیجیتال هم میرسد. در واقع سیاستی که قرار بود چین را تحت فشار بگذارد، در عمل به قلب اکوسیستم رمزارز شلیک کرد.
انفجار اهرمها: وقتی بازار از درون فرو ریخت
تاثیر واقعی سقوط آنجا رخ داد که بازار کریپتو از درون منفجر شد. در ماههای منتهی به اکتبر، بازار کریپتو وارد دورهای از هیجان و طمع بیسابقه شد و همه چیز با اهرمهای سنگین معامله میشد.
اهرم (Leverage) یعنی معاملهگر با قرض گرفتن پول از صرافی، چند برابر سرمایهی واقعیاش را وارد معامله کند. این ترفند تا وقتی بازار در جهت موافق حرکت میکند سود افسانهای میسازد، اما یک چرخش ناگهانی همه چیز را نابود میکند.
در هفتههای قبل از سقوط، «بازار باز» یا همان Open Interest برای اتریوم به حدود ۶۰ میلیارد دلار رسیده بود، در حالیکه در ابتدای سال تنها ۲۳ میلیارد دلار بود. آمار بیتکوین و سولانا هم دستکمی از این نداشت.
وقتی تعرفههای ترامپ اعلام شد، موج ترس باعث کاهش ناگهانی قیمتها شد. سیستم خودکار صرافیها هزاران موقعیت اهرمی را یکبهیک بستند تا از ضررهای بیشتر جلوگیری کنند.
در بزرگترین لیکوئیدیشن تاریخ کریپتو و تنها در چند ساعت بیش از ۱۹ میلیارد دلار موقعیت معاملاتی لیکوئید شد. به عبارت سادهتر بیش از یک و نیم میلیون معاملهگر، کل سرمایهشان را از دست دادند.
نقش بایننس در سقوط بزرگ چه بود؟
بایننس به عنوان بزرگترین صرافی دنیا در این سقوط نقشی انکارناپذیر داشت. کاربران این صرافی در حساب یکپارچه از توکنهایی مانند USDe، wBETH و BNSOL بهعنوان وثیقه استفاده میکنند. مشکل اینجا بود که ارزش این داراییها نه با تکیه بر دادههای معتبر خارجی (اوراکلهای مستقل)، بلکه با قیمتهای داخلی خود بایننس سنجیده میشد.
وقتی حجم بزرگی از USDe در این پلتفرم فروخته شد، قیمت داخلی آن ناگهان سقوط کرد. سیستم صرافی با مشاهده افت قیمت داخلی تصور کرد که داراییهای هزاران کاربری که از این توکن به عنوان وثیقه استفاده کرده بودند، بیارزش شده. بنابراین به صورت خودکار شروع به فروش داراییهای آنها کرد تا جلوی ضرر را بگیرد.
در نتیجه تنها در چند دقیقه میلیاردها دلار موقعیت معاملاتی بسته شد و بسیاری از رمزارزهای محبوب بین ۷۰ تا ۹۰ درصد افت کردند. بایننس با پذیرش این اشتباه مرگبار وعده داده که با پرداخت ۲۵۰ میلیون دلار غرامت، بخشی از زیان تریدرها را جبران کند.
سقوط دومینویی: استیبل کوینها هم جا زدند
سقوط قیمتها نه تنها میلیاردها دلار دارایی را سوزاند، بلکه اعتماد به استیبلکوینها را هم زیر سوال برد. سالهای سال رمزارزهایی مانند USDC و USDT در دنیای پرنوسان کریپتو نماد ثبات بودند، اما حتی آنها هم از ریل خارج شده و قیمتشان از یک دلار فاصله گرفت.
استیبل کوین پروتکل Ethena که قرار بود همیشه یک دلار باشد، بدترین وضعیت را تجربه کرد. توکن USDe این شبکه به شدت از ارزش واقعی خودش فاصله گرفت و ۲۲۶ میلیون دلار از موقعیتهای خرید آن در عرض چند ساعت نابود شد.
بازیگران بزرگ: ماهیگیری از آب گلآلود
آنچه این واقعه را تکاندهندهتر کرد، نقش پررنگ نهادهای مالی بزرگ بود. بانکها، شرکتهای سرمایهگذاری و مؤسسات مالی بزرگ در روز سقوط اولین کسانی بودند که فرار را بر قرار ترجیح داده و پولشان را از بازار خارج کردند.
پلتفرمهای معاملاتی مرتبط با بانکهای JPMorgan و BlackRock در همان ساعات ابتدایی حجم بالایی از سفارش خروج را ثبت کردند؛ این همان لحظهای بود که بازار به زانو در آمد.
جالب اینکه پس از سقوط، همین نهادها دوباره وارد شدند اما این بار با قیمتهای پایینتر. برخی تحلیلگران معتقدند که رفتار هماهنگ مؤسسات بزرگ نشان از نوعی دستکاری بازار دارد: خروج همزمان برای ایجاد وحشت، سپس خرید مجدد در کف قیمت.
تکرار تاریخ در لباسی جدید
این اولین بار نیست که بازار کریپتو چنین سقوطی را تجربه میکند. در مارس ۲۰۲۰ و اوایل شیوع کرونا هم اتفاق مشابهی افتاد و آن زمان بیتکوین در یک روز ۵۰ درصد سقوط کرد.
تحلیلگران مالی به این سقوطهای ناگهانی «بازنشانی فنی» میگویند؛ مثل وقتی که گوشی هنگ میکند و مجبورید ریستارتش کنید. بازار هم گاهی نیاز دارد حبابهایش بترکد تا دوباره سالمتر رشد کند.
این بازنشانی بحثهای مهمی را دوباره به جریان انداخت: آیا بازار بیش از حد به سفتهبازی و سرمایهگذاری پرخطر آلوده نشده؟ آیا زیرساختهای دیفای (DeFi) کاملا قابل اعتماد هستند؟ این سقوط با تمام دردش فرصتی برای بازار بود تا آسیبپذیریهایش را بشناسد و فکری به حالشان کند.
اما سوال دیگری هم در این میان مطرح است: آیا سقوط به صورت طبیعی اتفاق افتاد یا دستهایی در کار بود؟ برخی معتقدند بازیگران بزرگ بازار، یعنی همان نهادهای مالی قدرتمند به عمد این سقوط را تشدید کردند تا در قیمتهای پایینتر خرید کنند.
چه کسانی از سقوط بازار سود بردند؟
همیشه کسانی هستند که از آب گلآلود ماهی میگیرند. در سقوط دهم اکتبر بعضی نهنگهای بزرگ با ایجاد پوزیشنهای فروش (شورت)، روی پایین آمدن قیمتها شرطبندی کرده و از این سقوط سودهای کلانی به جیب زدند.
یک نهنگ که از خبرهای پشت پرده مطلع بود، نیم ساعت قبل از سقوط بازار، پوزیشن شورت باز کرد و چند ساعت بعد با ۸۰ میلیون دلار سود معاملهاش را بست. اقدامات آنها هرچند قانونی بود، اما با توجه به زمانبندی دقیق، بسیار بعید است که اتفاقی بوده باشد.
قانونگذاری: راه نجات یا زنجیر اسارت؟
با فرونشستن گرد و غبار، اکنون نگاهها به سمت دولتها و نهادهای نظارتی دوخته شده و در آمریکا و اروپا بحثهای تازهای درباره قوانین نظارتی سختگیرانهتر بر بازار کریپتو مطرح شد است.
پیشنویسهایی در دست بررسی است که هدفشان محدود کردن معاملات اهرمی، شفافسازی دارایی صرافیها و جلوگیری از دستکاری قیمت از طریق باتها و الگوریتمهاست.
از سوی دیگر طرفداران سرسخت تمرکززدایی نگرانند که قوانین سختگیرانه، روح نوآوری و آزادی این فضا را از بین برده و آن را به نسخهای دیگر از بازارهای مالی سنتی تبدیل کند. آینده بازار کریپتو به تعادلی که بین این دو دیدگاه برقرار میشود، بستگی دارد. آیا قانونگذاری طناب نجاتی برای جلوگیری از غرق شدن خواهد بود یا زنجیری که جلوی پرواز آن را میگیرد؟
درسهای سقوط اکتبر؛ چشماندازی برای آینده
سقوط یک شبهی بازار، نتیجه اثرپذیری از سیاست جهانی، طمع معاملهگران، اهرمهای خطرناک و مشکلات زیرساختی در دنیای کریپتو بود. این فاکتورها یکباره دست به دست هم دادند تا بزرگترین لیکوئید تاریخ رمزارزها رقم بخورد.
مهمترین پیام ماجرا برای معاملهگران و فعالان بازار ارز دیجیتال این بود: این بازار حالا بخشی از پازل اقتصاد جهانی شده و از سیاست به صورت مستقیم تاثیر میگیرد.
نظر شما در مورد این تحلیل چیست؟
نظر بدهید