به نظر میرسد که مرز بین انسان و ربات در ذهن نوجوانان به سرعت در حال محو شدن است. بر اساس یک پژوهش علمی، تقریباً یک نفر از هر پنج دانشآموز دبیرستانی، یا خودش تجربهی رابطهی عاطفی با هوش مصنوعی داشته یا کسی را میشناسد که دارای چنین تجربهای است. علاوه بر آن، ۴۲ درصد از دانشآموزان گفتهاند که از هوش مصنوعی برای «همصحبتی» یا «دلگرمی» استفاده کردهاند.
این یافتهها فقط آمار نیستند، بلکه نشانهای از تغییر ساختار روانی و اجتماعی نسل جدید هستند. نسلی که دارد آرام آرام یاد میگیرد بهجای انسانها، با برنامههای هوشمند درد دل کند.
هوش مصنوعی: از ابزار یادگیری تا شریک احساسی
در سالهای اخیر، کاربرد هوش مصنوعی در آموزش، با سرعت چشمگیری افزایش یافته است. مدارس سعی میکنند یادگیری را هوشمندتر کنند. پیشتر در وبسایت نوشدارو دربارهی «ChatGPT و ابزارهای هوش مصنوعی در کلاس درس» به این موضوع پرداختیم و دریافتیم که امکان تبدیل این ابزار به «شریکی برای یادگیری» نیز وجود دارد.
هوش مصنوعی نهتنها به بخشی از فرایند یادگیری تبدیل شده، بلکه به یکی از عوامل شکلدهندهی روابط احساسی و رفتاری نوجوانان هم بدل شده است.
اما این گسترش همزمان با پیامدهای غیرمنتظرهای همراه بوده است. هرچه میزان استفاده از هوش مصنوعی در مدارس بیشتر شود، احتمال نشت دادهها، تعاملات نگرانکننده با سیستمهای هوش مصنوعی یا انتشار «تصاویر دستکاریشده» (Deepfake) نیز افزایش مییابد.
به بیان سادهتر، هوش مصنوعی نهتنها به بخشی از فرایند یادگیری تبدیل شده، بلکه به یکی از عوامل شکلدهندهی روابط احساسی و رفتاری نوجوانان هم بدل شده است.
رابطهی عاطفی با یک الگوریتم
وقتی نوجوانی با یک مدل زبانی یا چتبات هوش مصنوعی ارتباط برقرار میکند، ممکن است احساس کند که در حال صحبت کردن با فردی واقعی است. لحن همدلانه، پاسخهای سریع و توجه بیقید و شرطِ این سیستمها، در ذهن کاربران جوان نوعی پیوند عاطفی ایجاد میکند.
در نگاه نخست، چنین رابطهای شاید بیخطر به نظر برسد، اما کارشناسان هشدار میدهند که وابستگی عاطفی به الگوریتمها ممکن است احساس تنهایی، اضطراب و کاهش مهارتهای ارتباط واقعی را در پی داشته باشد.
نوجوانانی که هنوز در مرحلهی شکلگیری هویت عاطفی هستند، ممکن است نتوانند تفاوت «توجه انسانی» و «پاسخ ماشینی» را تشخیص دهند. به همین دلیل، گفتوگوهای مکرر با چتباتها میتواند به نوعی جایگزین رابطهی انسانی تبدیل شود، رابطهای که در ظاهر «امن» و «بدون قضاوت شدن» است، اما در باطن فاقد درک عمیق انسانی است.
از یادگیری تا نظارت: مرز باریک اعتماد
کارشناسان هشدار میدهند که وابستگی عاطفی به الگوریتمها ممکن است احساس تنهایی، اضطراب و کاهش مهارتهای ارتباط واقعی را در پی داشته باشد.
در مدارس، هوش مصنوعی فقط ابزار یادگیری نیست، بلکه گاهی ابزار نظارت و کنترل نیز هست. برخی مدارس از نرمافزارهای هوش مصنوعی برای نظارت بر فعالیتهای دانشآموزان استفاده میکنند تا از رفتارهای پرخطر پیشگیری شود، اما این روش همیشه دقیق نیست.
در برخی موارد، همین ابزارهای نظارتی عامل بروز رفتارهای نادرست یا گزارشهای غلط هستند. در نتیجه، بهجای اعتمادسازی، این نوع استفاده از فناوری، رابطهی میان دانشآموزان و نهادهای آموزشی را تضعیف خواهد کرد.
به گفتهی پژوهشگران، هرچه دادههای بیشتری از سوی مدارس به سیستمهای هوش مصنوعی سپرده شود، احتمال نشت اطلاعات و نقض حریم خصوصی نیز افزایش مییابد. در واقع، امنیت دیجیتال و سلامت روان نوجوانان ارتباط تنگاتنگی با هم دارند.
دو روی بحران: نشت داده و آسیب روانی
پژوهشها نشان میدهند مدارسی که هوش مصنوعی را در فعالیتهای متعددی به کار میگیرند، دو تا سه برابر بیشتر از سایر مدارس در معرض مشکلات امنیتی قرار دارند.
اما اهمیت موضوع فراتر از امنیت سایبری است. هر بار که دادههای شخصی نوجوانان به سیستمهای ناشناخته وارد میشود، بخشی از حریم خصوصی عاطفی و روانی آنان نیز در معرض تحلیل الگوریتمها قرار میگیرد.
هر بار که دادههای شخصی نوجوانان به سیستمهای ناشناخته وارد میشود، بخشی از حریم خصوصی عاطفی و روانی آنان نیز در معرض تحلیل الگوریتمها قرار میگیرد.
این تحلیلها میتوانند بر اساس رفتار آنلاین، احساسات و حتی نوع نوشتار دانشآموزان انجام شود. در نتیجه، سیستم میآموزد چگونه با لحن «احساسیتر» پاسخ دهد، لحنهایی که ممکن است ناخودآگاه نوجوان را بیشتر وابسته کند. مطالعهای در وبسایت نوشدارو با عنوان «سکستینگ (Sexting) در نوجوانان» به بخش دیگری از این آسیبها پرداخته است.
فرار از واقعیت
بخش دیگری از پژوهش نشان میدهد که دانشآموزان در مدارسی که از فناوری استفادهی گستردهای دارند، بیشتر تمایل دارند از هوش مصنوعی برای فرار از استرس، تنهایی یا فشارهای اجتماعی استفاده کنند.
این رفتار، بهویژه در چند سال اخیر، به نوعی مکانیزم دفاعی روانی تبدیل شده است. نوجوانی که حس میکند در دنیای واقعی درک نمیشود، در گفتوگو با یک چتبات احساس امنیت و پذیرش میکند.
اما روانشناسان معتقدند این نوع رابطهی «امن» در واقع توهمی از امنیت است. هوش مصنوعی هرگز نمیتواند جایگزین همدلی انسانی شود و فقدان درک متقابل در بلندمدت به بروز مشکلاتی در خصوص مهارتهای اجتماعی و عاطفی منجر میشود.
عدم آموزش سواد دیجیتال در مدارس
بسیاری از دانشآموزان از هوش مصنوعی برای انجام تکالیف، نوشتن انشا یا تولید محتوا استفاده میکنند، بیآنکه از مفاهیم حریم خصوصی، دادهمحوری و ریسکهای روانی فناوری آگاه باشند. اگر نحوهی استفادهی درست از این ابزارها به شکل رسمی آموزش داده نشود، بهجای تقویت تفکر، به جایگزین تفکر تبدیل میشوند.
با وجود گسترش سریع فناوری، آموزش سواد دیجیتال در مدارس هنوز بسیار سطحی است. تنها ۱۱ درصد از معلمان (آن هم در کشور آمریکا) گفتهاند که آموزش دیدهاند تا در صورت مشاهدهی استفادهی ناسالم دانشآموزان از هوش مصنوعی، مداخلهی درست داشته باشند.
این خلأ آموزشی سبب شده است که بسیاری از معلمان و والدین، بدون درک عمیق از ساز و کار این فناوری، در برابر موقعیتهای بحرانی ناتوان باشند.
سواد دیجیتال فراتر از توانایی کار با ابزار است و شامل درک اثرات روانی، اجتماعی و اخلاقی تکنولوژی نیز میشود. در مدارس، بسیاری از دانشآموزان از هوش مصنوعی برای انجام تکالیف، نوشتن انشا یا تولید محتوا استفاده میکنند، بیآنکه از مفاهیم حریم خصوصی، دادهمحوری و ریسکهای روانی فناوری آگاه باشند. اگر نحوهی استفادهی درست از این ابزارها به شکل رسمی آموزش داده نشود، بهجای تقویت تفکر، به جایگزین تفکر تبدیل میشوند.
فاصلهی عاطفی میان معلم و دانشآموز
نکتهی نگرانکنندهی دیگر این است که در مدارسی که استفاده از هوش مصنوعی رایجتر است، دانشآموزان بیشتر احساس کردهاند که ارتباطشان با معلمان کاهش یافته است.
استفاده از فناوری در ظاهر وقت آزاد معلم را بیشتر میکند و یادگیری را شخصیتر میسازد، اما در عمل، بخشی از رابطهی انسانی جای خودش را به تعامل رباتیک داده است. در نتیجه، احساس تعلق و حمایت عاطفی در محیط آموزشی کاهش مییابد و دانشآموزان بیشتر به سمت سیستمهایی جذب میشوند که بیوقفه به آنها پاسخ میدهند، حتی اگر آن پاسخها از سوی یک الگوریتم باشد.
از سواد داده تا مسئولیتپذیری عاطفی
تحقیقات نشان میدهد که بخش زیادی از این بحران ناشی از نبود «سواد داده» (Data Literacy) است. نوجوانان معمولاً نمیدانند دادههایی که در جریان گفتوگو با یک چتبات یا اپلیکیشن تولید میکنند، چگونه ذخیره، تحلیل یا استفاده میشود.
در واقع، هر پرسش، هر پیام و هر تعامل میتواند بخشی از هویت دیجیتال نوجوان را بسازد، هویتی که تحت مالکیت شرکتهای فناوری است نه خودشان.
بنابراین، آموزش «سواد داده» باید به یکی از ارکان اصلی آموزش در مدارس تبدیل شود، همانطور که آموزش احساسات و مسئولیتپذیری عاطفی نیز ضروری است.
سخن پایانی: راهی برای بازگرداندن تعادل
هر پرسش، هر پیام و هر تعامل میتواند بخشی از هویت دیجیتال نوجوان را بسازد، هویتی که تحت مالکیت شرکتهای فناوری است نه خودشان.
در عصر هوش مصنوعی، هدف نباید حذف فناوری باشد، بلکه باید رابطهی انسان و ماشین را آموخت.
نوجوانان باید بدانند که هوش مصنوعی «ابزار» است، نه «دوست». این آگاهی فقط از راه آموزش منظم، گفتوگوی باز و تربیت تفکر انتقادی ممکن است.
در مدارس، معلمان باید به جای ممنوع کردن یا نادیدهگرفتن فناوری، دربارهی مرزهای اخلاقی آن صحبت کنند:
- چه زمانی استفاده از چتبات برای یادگیری مفید است؟
- چه زمانی این گفتوگو به جای یادگیری، به وابستگی احساسی منجر میشود؟
- دادههای تولیدشده توسط دانشآموزان به کجا میرود؟
پاسخ به این پرسشها، همان نقطهای است که سواد دیجیتال از شعار به عمل تبدیل میشود. آیندهی نسل جدید نه در ممنوعیت فناوری، بلکه در درک آگاهانه و مسئولانه از آن شکل میگیرد. آیندهای که در آن نوجوانان بدانند چگونه احساسات خود را کنترل کنند، حتی وقتی طرف گفتوگویشان یک چتبات است.

نظر بدهید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.